مرثیۀ تشییع مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تا بیـابان نجـف، او را شـبـانه میبرند مثل زهـرا نیمۀ شب، مخفیانه میبرند آن که عمری بار غم بر روی شانه میکشید حال جسمش را غریبانه به شانه میبرند باز هـم داغ مـزار مخـفـیـانـه تـازه شد چون علی را هم به قبری بینشانه میبرند بـچـههای داغـدیـده از کـنـار تـربـتـش بار سنگـین غـم او را به خانه میبرند کوفیان کشتند حیدر را، ولی در کربلا اهل بیـتش را چرا با تـازیـانه میبرند کودکان خـسـتۀ او را به جرم بیکسی بیبـهـانه میزنـند و بیبهـانه میبـرند ای «وفایی» آل عصمت، در ره احیای دین حرف خود را بر در حیّ یگانه میبرند |